sadaf*love*live
حکـــــــــــــــــــــایت من
همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود موضوع مطلب :
آدمــک اخـر دنـیــاسـت بخـند آدمک عشق همین جاست بخند دستخطی که تو را عاشق کرد شوخـی کاغـذی مـاسـت بخند آدمک خر نشوی گـریـه کـنی کـل دنـیـا سـراب اسـت بـخـند آن خدایی که بزرگش خواندی بـه خدا مثـل تو تنهاست بخند موضوع مطلب :
بیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم موضوع مطلب :
گویند شقایق ها نمی میرند ، تا مرگ شقایق ها دوستت دارم موضوع مطلب : یکشنبه 92 تیر 2 :: 12:47 عصر :: نویسنده : *فرحناز*
عجب!
موضوع مطلب : شنبه 92 تیر 1 :: 1:1 عصر :: نویسنده : *فرحناز*
همسر آینده ام:
میتوانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم ! اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی ...! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود ! اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم ! اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد ! اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای ! اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمیشود ! اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟ اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی ! و بالاخره…. اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری وعشقمان فارغ ازرنگ و ریای مادیات است ! موضوع مطلب : تو اون شام مهتاب کنارم نشستی قلم زد نگاهت به نقشآفرینی
پریزاد عشقو مهآسا کشیدی تو دونسته بودی چه خوشباورم من تا گفتم کی هستی؟ تو گفتی یه بیتاب قسم خوردی بر ماه که عاشقترینی همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت گذشت روزگاری از اون لحظهی ناب در اون درگه عشق چه محتاج نشستم تو از این شکستن خبر داری یا نه هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری ترانه سرا: مینا جلالی موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 55970
|
|